گازت می زنم ، با پوست .. ! 

 

خالیم .. خالی ِ خالی .. کاش می شد باور کنی .. باور کنی .. دیگه نه حسی هست .. نه حرفی هست .. نه عشقی هست .. نه معصومیتی هست .. نه احساسی هست .. من یه آدم کوکیم .. یه آدم کوکی ِ خالی از هر چیزی که کلمه می شه و دل رو می لرزونه .. حالا .. تو .. ازم می خوای که بنویسم .. چی رو .. چی رو باید من بنویسم و دیکته کنم که نکردم .. آخه مگه چیز دیگه ای هم مونده .. مونده ؟! .. نه .. دیگه حتی بغض هم نیست .. تنها یه ل خ ت ی ه .. یه ل خ ت ی ممتدد ..که  ک ر خ ت م کرده  ..باور نمی کنی .. آره .. آره .. من به زندگی عادیم ک ر خ ت شدم .. فکر نکنی عادته ها.. نه .. خودم می دونم که چیزی بالاتر از یه عادته  .. یه عادت ساده ی هر روزه ..  

 

ای دریغ از من 

که بی خود مثل تو  

گم شدم توی ظلمت تن

ای دریغ از تو 

که مثل عکس عشق  

هنوزم داد می زنی توی آینه ی من 

 

* شادی عروسکم .. مامان شدی ، نه ؟! .. خیلی خوشحالم .. خیلی .. مبارکت باشه .. 

* خدایا .. چرا نمی تونم ببخشمشون .. چرا .. کاش اشکام نگیردشون .. کاش .. !  

* به کارم که قکر می کنم .. غرق شادی می شم .. سر و کله زدن با رانژه و سوئیچ محشره .. آخ جون کلاس هفته ی بعد .. آخ جون .. ! 

* می نویسم ایران م ، مام قلندر .. گریه ات رو نبینه این دنیای بی رحم .. تو به هر حال و هوایی که باشی .. عاشقم .. تا همیشه عاشق تو ..

نظرات 1 + ارسال نظر
۱ 1388/04/25 ساعت 11:23 ب.ظ

چه لحظه هائی رو که پر از هیاهو و اضطراب می گذرونم
و با چه امیدی میام تا اینجا خودمو ببینم
هر بار ناامید سرمو پائین می گیرم و برمیگردم
اما اینبار آروم لبخند زدم
می تونی بفهمی چقدر این لحظه قشنگه؟
آروم آروم.کلمه به کلمه و هر لحظه آرومتر از قبل نوشتت رو می خونم
ممنونم.
کاش می شد هر بار که میام تو وبت بتونم حرف بزنم
اما انگار نظر دهی باز نمیشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد