دلم برات تنگ شد . مسخره ست اما من دلتنگتم . دلتنگ همه لحظه های خوبی که باهات داشتم . دلتنگ عشق تموم نشدنی م . دلتنگ اون هدای شاد و مغرور و خوش . نه این هدایی که الان اینجاست و .. .. .. . مسخره و بی معنی ه اما من هنوز با تو ، با گذشته ام ، با احساسم به تو ، با آدم های قصه ام زندگی می کنم . چرا هیچکی تو نمی شه . چرا هیچکی نمی تونه برای من منادی خنده باشه . چرا نمی شه .. چرا نمی تونم .. دلتنگیت داره خفه ام می کنه اما می دونم که مسخره ست . حتی علاقه ام به تو مسخره ست . دلتنگیم مسخره ست . اما بازم فقط تویی که .. .. تویی که الان مال یکی دیگه ای .. تویی که بزرگترین معمای زندگی منه .. منی که ترسو ترین و احمق ترین و عاشق ترین کسی ام که می دونم دوستت داشته و داره .. کاش این کار رو با من و زندگیم نکرده بودی .. کاش این کارو نکرده بودی که من حالا از هر احساسی بترسم و وحشت کنم و ندونم که آیا می تونم امیدوار باشم که یه روزی .. .. .  کاش این کار نکردی بودی .. کاش .

پ.ن : بارون امشب توی ایوون .. مثل آزادی تو زندون .. بی صفا بی تحرک بی ریا بود .. توی زندون می کَنه جون .. مرد با همت میدون .. توی فکر رای فرجام امیره .. بی سرانجام ، نداره حتی رفیقی که بگه دردشو .. درد دیدن و نگفتن .. بی سرانجام توی فکر آسمونه .. که بباره بلکه تو قطره ی بارون .. بتونه اشک خدا رو هم ببینه .. نمی دونه حتی اشک هم .. دیگه فایده ای نداره  ..

نظرات 1 + ارسال نظر
_MM 1386/11/03 ساعت 01:10 ب.ظ

سلام- خیلی وقتها تنهایی داشت نابودم می کرد. تنهایی شدید با وجود بودن با اونایی که می گفتند من عزیزترین زندگی شونم. ولی هیچکی منو به خاطر خودم نخواست. حتی اونیکه برام روزها و شبا گریه می کرد. خیلی سختم بود، خیلی. من فهمیدم هنوز به بلوغ فکری نرسیدم، چرا که نمی تونم تصمیم بگیرم. احساساتم سالهای زیادی را نابود کرد. ولی دیدم که می خوام توو عطر فروشی طلا بخرم. همیشه نفرین گفتم خودمو و تنهایی نفرت انگیز رو. می گند اونیکه دوام بیاره خیلی ناب می شه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد