نگاه کن ..
مُرده ها به مرده نمی رن ،
حتی به شمع ِ جون سپرده نمی رن .
شکل ِ فانوسین که اگه خاموشه ،
واسه نفت نیست ،
هنوز یه عالم نفت توشه .. *
* خیلی وقته دلم واسه این خونه ی سرد ، این دیوارای رنگ و رو رفته ، این همه آوار فرو ریخته و مردابی تنگ نمی شه .. زشتی و سیاهی این عاشقانه ها ، فقط واسه دل یه دختر تنهایی بود که حالا نمی دونه خالی قلبشو با چی و کی پُر کنه .. قلمش شکسته و شعراش برای همیشه مُرده ... دوست داشتی بمون ، اگر هم نه ، مثل تمامی رهگذرهایی که بی تفاوت از کنارش رد می شن و می رن ، برو .. هر عشقی می میرد .. خاموشی می گیرد .. عشق تو .. باور کن .. باور کن .. بعد از تو .. دیگری .. جایت را .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..
قلم شکسته اما هنوز سر قلم را آهسته بر کاغذ می ساید
به هیچ فکر نمیکند .....
بغضی سنگین می آید .....ناگهان یادش می آید .....آری دلش هم شکسته است صدایش را خوب میشنوم
سفر باید کرد همقلم شکست و هم دل .....
salam neveshtehat bahalan be manam sar bezan khoshhal misham bye
چرا میخوای با خودت لج کنی ؟ بذار دلت دوباره ببینه که هنوز دوست داشتنیه
نه قلم شکسته
و نه هیچ وقت شعری می میره...
باز هم بگو از عشق
از آنچه درونت را به زیبائی قلقلک می دهد
صدای قدمهائی را که با هر گام از تو دور می شوند
خوب بشنو
و برای خود تکرار کن :
حتی صدای قدمهایت برایم زیباست
حتی اگر دور و دور تر شوند
باز هم نوشته هایت با زیبائی همیشگی و غمی نا گفتنی دیده می شوند
این شد یه خانوم ،با احساسات مستقل و منحصر به خود!هم دردی هایی که بیشتر شکل وراجی دارند،را نمی شنویم!ها؟؟
به نام خدا...سلام هدی...بغض اشک و دیگر هیچ.