شبیه افسانه ها شده ای !
دیگر همه تو را می شناسند .
تو هم مرا از پیرهن روشن آن سال ها بشناس !
چه خطوط تاری که در گذر گریه ها بر چهره ام نشست .
چه رشته های سیاهی که در انتظار آمدنت سفید شد .
چه زخم هایی که .. بگذریم !
بگذریم .. بگذریم بی بی باران !
مرا از آستین خیس همان پیراهن آشنا بشناس .

نظرات 3 + ارسال نظر
سکوت 1384/08/13 ساعت 05:34 ب.ظ http://alikhani1983.blogsky.com

سلامی به بوی نمناکی خاک.
کهنه شده ام. با گردو غبار فراوان.
خیلی عالی می نویسی

پسرک تنها 1384/08/13 ساعت 07:10 ب.ظ http://asemanesaf.tk

سلام عزیز ...... قالب جدید مبارک !! ...... بگذریم ؟/ ..... به چه بهایی ؟؟ ..... به بهای از دست دادن همه چیز ؟؟؟؟‌..... مگه دیگه چیزی هم برامون مونده ؟؟؟؟؟؟

فرزین 1384/10/04 ساعت 04:51 ب.ظ http://www.farzin72.blogsky.com

سلام دوست من هدا
آفرین به احساست. خوب نوشتی واقعا دستت درد نکنه.راستی نام ؛ آوای هیوا کردی است .تو کردی؟ اگه این جوری باشه خوشحال می شم. به منهم سر بزن. موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد