من از تکرار بیزارم 

از این لبخند پژمرده 

از این احساس یاسی که 

تو رو از خاطرم برده .. 

 

حرفات رو می بینم .. می خوونم .. نمی فهمم .. گیج می شم .. انگار یه آدم تازه ای .. انگار اصلا اون کسی نیستی که من می شناختم .. نمی دونم .. می ترسم .. مثل همون ترسای بد دوران مدرسه .. مثل همون ترسای بی دلیل  و وحشی .. که انگار کسی داره ته دلت رو چنگ می ندازه و میگه اشتباه اومدی برگرد .. برگرد .. تا دیر نشده .. زود باش برگرد .. دوباره می خوونم .. سه باره .. چهار باره .. .. .. .. ده باره .. اما بازم همون حس .. همون ترس .. همون مانع قوی .. دلیلشو نمی دونم .. فقط می دونم .. من .. من .. من نمی تونم اون کسی باشم که تو دارای ازم واسه خودت می سازی .. نمی تونم ..  

 

* شاید اینجا واسه همیشه بسته شه .. نمی دونم .. دارم بهش فکر می کنم ، هنوز .. 

* هیچ .. !   

  

آروم باش .. اتفاقی نیفتاده .. نه .. هیچی .. فقط همه چیز اونی نشد که تو فکر می کردی .. مهم اینه که تو مسئله رو واسه خودت ثابت و تموم کردی .. باید یاد می گرفتی .. باید یاد بگیری .. که هیچ چیزی به پاکی و بکری تو نیست .. چرا نمی فهمی تو آخه .. چرا .. دیوونه .. دیوونه ه ه ه .. چرا ..  

 

من پشیمان نیستم
من به این تسلیم می اندیشم ، 

این تسلیم دردآلود
من صلیب سرنوشتم را
بر فراز تپه های قتلگاه خویش بوسیدم .
در خیابان های سرد شب
جفت ها پیوسته با تردید
یکدگر را ترک می گویند
در خیابان های سرد شب
جز خداحافظ ، خداحافظ ، صدایی نیست .

 

* خدایا .. خسته ام .. خیلی خسته ام . خیلی .

* قابل توجه کسایی که می خواستم باهاشون صحبت کنم و عید تبریک بگم .. امشب و فرداشب ساعت ۱۱ قرار گروهی ماست .

 

 

تو ای خود صدا  

صدا بزن مرا 

ببین ،  

دل مرا بزن به دریا 

من که بریده از منم  

در عطش رسیدنم    

 

پرم از یه حس خوب .. آروم آرومم .. دلم قرصه .. پلک هام نمی پره .. همیشه همین جوره .. تو که به خوابم می آی  .. دلتنگیام تموم می شه .. همه چی قشنگ و رنگیه .. همه چی شاد و زنده ست .. امید هست .. عشق هست .. آرزو هست .. لحظه لحظه اش نابه .. آخه تو چقدر پاکی .. چقدر بزرگواری .. چقدر معصوم و مظلومی  .. حق دارم .. آره .. حق دارم همیشه منتظر ِ لحظه ای دیدنت باشم .. حق دارم که دلم از اسمت بلرزه .. حق دارم گره ی شفاعتم رو فقط به دست های تو بسپارم .. آره .. حق دارم  .. می دونم که خودتم بهتر از من می دونی که .. 

 

* یه بغض شادی دارم .. بغضی که تعریف پذیر نیست .. بغضی که پر از حس خوبه .. آقا جون بهترینم .. آقا جون از همه عزیزترم .. مرسی که با همه ی گناهام ، میایین پیشم .. میایین و یه تلنگر که تنها نیستم .. یه تلنگر که میگه .. شما قشنگترین محافظ منین .. یه محافظ زیبا و دست نیافتنی .. یا امام حسین غریب و دوست داشتنی .. خیلی دوستت دارم .. خیلی .. خیلی .. خیلی .. اونقدر که خودمم نمی دونم .. با تو بودن بهم اعتماد به نفس می ده .. بهم عشق می ده .. پس دعا می کنم همیشه باشی باهام .. همیشه ی همیشه .. 

 

* دختر کوچولوی سه ساله قشنگ سیاه پوش -یه مامان یا عمه ی سیاه پوش - یه بوم - یه نقاشی- قسم بر بدن- کف دستام - طرح حنایی - شمایل زییای جلوی پرچم شما- من به آرزوم رسیدم ..  من به آرزوم رسیدم ..( یادم نمیره ، هیچ وقت )

 

*  تا ساعت ۲۱ و ۲ دقیقه و ۳۱ ثانیه * 

 

وقتی می خواد تموم شه ، انگار داره چیزی از دلت کنده می شه میره .. بازم یه سال دیگه گذشت و روی یه دونه دیگه از چوب خطای زندگیمون ،‌ یه خط قرمز گنده کشیده شد .. بزرگ شدیم .. و یک سال به پایان نزدیک تر شدیم .. آره ، راست میگی .. هر چی بیشتر می گذره وابستگیمون بهش بیشتر می شه و دل کندن سخت تر .. واسه سال جدید ذوق دارم .. مثل تموم سالای قبل که با صدای شیپور تحویل سال ، دلم هری می ریخت پایین .. ولی این بار می خوام با معجزه برم به استقبال یه بهار تازه .. با یه معجزه ناب .. و با یه حس خاص بخونم .. یا مقلب القلوب و الابصار .. یا مدبر اللیل و نهار .. یا محول الحول و الاحوال .. حول حالنا الی احسن الحال .. 

 

* ساقیا ..! آمدن عید مبارک بادت . 

* خدایا فاصله ات تا من خودت گفتی که کوتاهه/ از اینجا که من ایستادم چقدر تا آسمون راهه 

* الهی .. الهی .. الهی .. الهی .. الهی .. به حق گوهرات ، به حق یه دونه فاطمه ات و یه دونه حسین مظلومت .. هیچ بنده ی حاجت داری رو ،از در خونه ات نا امید نرون .. تو مهربونی .. تو پاکی .. تو دل نمی شکونی .. تو عزیزی .. تو نهایت همه بی کسایی .. خودت بزرگمون باش و احوالمون رو به بهترین شکل مقدر کن .. یا غیاث المستغیثین .   

* سر خط : من تا دوشنبه ی بعد به نت دسترسی ندارم .. ممنون از کامنت هاتون .. ببخشید که وقت ندارم ، تاییدشون کنم . می خونمشون .. ولی هفته بعد بهشون جواب می دم .. مخصوصا کامنت های شاهزاده که همشو خوندم و از دیدنشون خوشحال شدم .



دلم می خواد بنویسم اما .. نت ندارم . اواخر هفته آ ینده بر می گردم . 

 

* واسه دل نگرونی و تنهایی ، علت های زیادی هست . اما بهترین راه فقط صبره ، صبر ..

 

خداحافظ دلی بی تاب دیریا 

خداحافظ نِسیم ِ آسَمُونی 

گذشت امِشُو اگه با رنج و زحمت 

صبا روز خدان و روز شادین 

 

وقتی هیچ جایی خونه نمی شه .. وقتی هر جایی بری بازم دلت هوای خونه رو کنه .. وقتی آسمون و دریای خونه ات به رنگ همه خنده ها و گریه های قشنگت باشه .. وقتی آسمون خونه ات همیشه ی همیشه برات آبی باشه .. مگه می شه .. آخه مگه میشه که برنگردی  .. برنگردی .. من هر جایی که باشم .. با هر نژاد و قبیله ای .. بازم می دونم که تو اهل امواج دریایی .. پاک و آروم .. مثل مشتا .. مثل ساحلی که توش پر از کالنگ و رد پاست .. تو متعلق به اینجایی .. متعلق به همین شهر پر از بادگیر و بُرکِه .. زاده ی شهر بادله و جلبیل های رنگ و وارنگ .. شهری که صدای شروندهای سوزناکش همه حس های خوب ِ دنیا رو می ریزه توی دلت .. آرومت می کنه .. زنده ات می کنه .. آره .. آره .. به خودت ببال .. به خودت ببال دختر خاک گرم و شرجی .. ببال . 

 

 

* و اُفَوِضُ امری اِلی الله ، اِنَّ الله بصیرٌ بالعباد . 

 

* وقتی به من فکر می کنی ، حس می کنم از راه دور ..  

دلم گرفته ..  

 

 

*‌ فقط نپرس از چی ،‌لطفاْ ..

" تو اینقدر خواستنی هستی که این گله نمی فهمه .. ! "   

 

لب هام تکون می خوره ، آروم  ِ آروم .. سلام .. نمی بینی .. نمی شنوی .. رد می شی .. بی تفاوت و سرد .. اونقدر که از سرمات محکم تر می پیچم دورم ، پالتوم رو .. سرم رو بالا می گیرم ..نگام به آسمون می افته .. آبی و ابریه ، صاف .. مثه آینه .. خودمو توش می بینم .. غرق می شم .. می خندم .. تا جایی که چشمام چیزی رو نمی بینه .. همه ی صورتم خیس اشکه .. اشکی که اشک شوق نیست .. اشک غم هم نیست .. اشک فراموشیه ..  فراموشی کسی که هیچ وقت نبود .. احساس آرامش می کنم .. بارون می آد .. نرم و بی قرار .. دست هام رو می کشم روی صورتم .. بازم خیسه .. خیس بارون .. چترم رو باز می کنم .. بند کیفم رو می کشم سمت خودم ، محکم تر .. آره ، باید برم .. باید برم .. باید ..

اگه بی هوا کسی وارد زندگیت شد ، بدون کار خدا بوده  ..  اگه بی محابا دلها قبل از دستها بهم گره خورد ، بدون کار خدا بوده  ..  اگه گریه هات توی خنده غفلت دیگران شنیده نشد تا خرد نشی ، بدون تنها محرمت خد ا بوده ..  حالا هم اگه دلت شکسته و بغض تنهائی خفه ات کرده ، شک نکن تنها مرحمت  خداست  که از سر تواضع یه بهونه واسه نوازشت گیر آورده .. ! 

 

* خدایا .. از ته دلم .. شکرت .. شکرت .. شکرت .. 

* ذوق دارم .. خیلی .. !

* بالاخره به یکی از بزرگترین آرزوهام رسیدم .. ف و ق ل ی س ا ن س قبول شدم .. هورااااااااا .. خدای خوشکل من .. ممنون .. ممنون .